با توجه به سابقه تحصیل و تدریس شما در دانشگاه‌های هنر داخل و خارج از ایران، بزرگترین تفاوت در ارائه و پرداختن به هنرهای دیجیتال در داخل و خارج از کشور را در چه چیزی می‌بینید؟

من یازده سال پیش تحصیلات دکترایم را در انگلستان تمام کردم و بازگشتم. من در جایی که هم درس می خواندم و هم درس می‌دادم (در دانشگاه هنرهای خلاق UCA/University for the Creative Arts در گروه انیمیشن درس‌های نظری مطالعات انیمیشن می‌دادم) با وجود اینکه در آن زمان رشته های تخصصی در هنرهای دیجیتال هنوز به فراگیری و تنوع امروز نبود، اما کماکان ما یک گروه آموزشی Digital Screen Arts (یا هنرهای مرتبط با صفحه دیجیتال) در کنار گروه انیمیشن و گروه فیلم و ویدئو داشتیم که گروه خیلی جدیدی هم نبود و خودش نشان می داد که توجه ویژه به ظهور اشکال جدید خلق هنر از طریق ابزار دیجیتال و اهمیت پرداختن به آن در شکل آکادمیک (یعنی هم آموزش و هم پژوهش) در آنجا وجود داشته. امروز که داریم صحبت می‌کنیم تنوع و تکثر رشته ها و گرایش‌ها و دانشکده‌هایی که به هنر و رسانه های دیجیتال می‌پردازند، به فراخور فراگیر شدن گفتمان دیجیتال در همه عرصه‌های زندگی، بسیار بسیار فراتر از این رفته است.

وضعیت فعلی ایران را هم که می دانیم. ما غیر از «اتفاقات» پراکنده در زمینه داشتن رشته و گرایش درباره هنر دیجیتال (مثلا رشته مالتی میدیا در دانشگاه هنر اسلامی تبریز) به کلی در فضای آکادمیک از این گفتمان جدیدی که در واقعیت همه اشکال تولید هنر، فرهنگ و رسانه را متحول کرده است از آن غفلت کرده‌ایم. متاسفانه وزارت علوم و بدنه دانشگاه‌های هنر هیچ مکالمه واقعی با هم ندارند و ما حسرت به دلمان مانده است که مثلا به عنوان یک پژوهشگر که کارهای اندکی هم در این زمینه انجام داده‌ایم از سوی وزارت خانه با دغدغه های این چنینی فراخوانده شویم و یا مورد مشورت قرار گیریم، یا اصولا حس کنیم آن بالادستی ها غیر از رشته‌های علوم پایه و مهندسی و پزشکی، توجه یا علاقه‌ای به بازسازی و نوسازی و بازنگری و خلق فضاهای مدرن آکادمیک در همه زمینه های هنر و به خصوص هنر دیجیتال نشان بدهند. آن بالا به کلی ما وجود نداریم. آن جا اصولا دغدغه هنر بجز یک پوسته ظاهری وجود ندارد،‌ هنرهای دیجیتال که به طریق اولی مانند فیل در اتاق یک موضوع بشدت فراگیر  اما در عین حال عمدا یا سهوا مغفول و انکار شده است.

دنیای دیجیتالی امروز و پیشرفت تکنولوژی طبیعتا در صنعت انیمیشن نیز تاثیر خود را گذاشته است. ابزار دیجیتال پروسه تولید انیمیشن‌ها را تسهیل کرده‌اند و امکانات جدیدی برای تولیدکنندگان به وجود آمده است، اما آیا این دیجیتالی شدن مشکلات جدیدی هم با خود وارد انیمیشن کرده است؟ تاثیرات امکانات دیجیتال بر انیمیشن را در مجموع به چه صورت ارزیابی می‌کنید؟

دیجیتالی‌شدن به زعم بنده مواهب بسیار زیادی داشته است در آنچه که به آن «دموکراتیزه کردن» فرهنگ و هنر می‌گوییم به این معنا که هنر و فرهنگ چه برای تولید و چه برای مصرف در دسترس تعداد بسیار بسیار بیشتری قرار دارد به نسبت دوران آنالوگ. تولید یک انیمیشن کوتاه توسط یک نفر در خانه و با یک کامپیوتر شخصی و انجام همه مراحل از پیش تولید تا تولید و صداگذاری و موسیقی و حتی پخش آنلاین آن در عرض یک روز دستاورد کمی برای چهان دیجیتال نیست. ابزارهای دیجیتال به ما امکان کپی‌های بی نهایت، شبیه سازی سبکها و روشها و زیبایی‌شناسی‌های زیاد، ‌تسریع فرایند تولید با کیفیت و …داده است. اما نهایتا ممکن است خطرات خود را هم داشته باشد: در دسترس بودن انواع و اقسام محتواها در صفحه های نمایش کوچک و خانگی و موبایل و… اگرچه فرایند آموزش و سرگرمی را بسیار راحت تر کرده،‌ خطرات خود را هم برای مخاطبان دارد. کودکان و نوجوانان ممکن است بسادگی به محتوای نامناسب دست پیدا کنند. مسئله اعتیاد به صفحه نمایش، نداشتن تحرک و مشکلاتی که سریال‌های خشن و بازی‌های ویدئویی خشن یا ترسناک می‌توانند برای مخاطبان جوان‌تر ایجاد کنند را همه می‌دانند.

در سال‌های اخیر شاهد این بودیم که سریال‌های Netflix از نظر محتوا بیشتر به سمت محتواهای بزرگسالانه‌ پیش رفته است یا بخشی از انیمه‌ها را می‌بینیم که به موضوعات مستهجن و خلاف اخلاق اختصاص پیدا کرده‌اند. در انیمیشن کودکان نیز بعضا مسائل نژادی، جنسیتی و …. دیده می‌شود. شما مسیر محتوایی انیمیشن ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا ما در حال حرکت به سمتی هستیم که انیمیشن بیشتر مخصوص به مخاطبین بزرگسال شود و آیا به نظرتان به اندازه کافی برای کودکان، انیمیشن سالم و مناسب سن آن‌ها تولید می‌شود؟

این مسائل درباره بازنمایی کلیشه‌های جنسیتی و قومیت و مذبیی و… همواره به شکل بسیار عریان‌تر و خشن‌تری در انیمیشن‌های سنتی بخصوص آمریکایی در تاریخ انیمیشن وجود داشته‌اند و برخلاف تصوری که دارید،  حساسیت‌های رسانه‌ای در بازنمایی موضوعات و محتواهای مختلف امروزه بسیار بالاتر از مثلا نیم قرن پیش است. اما نهایتا همه می‌دانیم که بخاطر سرعت تولید و توزیع آثار در فضای دیجیتال و لاجرم تنوع و فراوانی سرسام آور محتوا، آثار نامناسب،‌ مستهجن و غیراخلاقی و یا غیرمناسب برای گرو‌ه‌های سنی جوان‌تر هم بسیار هست. این وظیفه والدین و معلمان و متولیان جامعه است که بدانند چه محتواهایی مناسب چه گروه‌های سنی است و چگونه  باید از کانال‌های امن در اختیارشان قرار گیرد. درضمن به زعم من نه تنها به اندازه کافی بلکه بیش از حد کافی درجهان سریال و محتوای سالم برای کودکان و مناسب سن آنها تولید می‌شود و لزوما نتفلیکس نماینده این محتواها نیست بلکه شبکه های مختلف تلویزونی بخش اعظم اینها را پخش می‌کنند. اتفاق مهم‌ یا جالب این است که پنجاه سال پیش شما این‌قدر محتوای انیمیشنی برای مخاطب بزرگسال نداشتید و امروزه این بخش به بخش سودآور و بسیار مورد توجه رسانه ها بدل شده است.

روانشناسی به عنوان یکی از رشته‌های مهم دو قرن اخیر شناخته می‌شود. با توجه به مطالعات و تدریس شما در این حوزه، به نظر شما روانشناسی چه جایگاهی در انیمیشن می‌تواند داشته باشد؟

من در رشته کارشناسی ارشد انیمیشن سالهاست درس روانشناسی برای انیمیشن را ارائه می‌کنم. جایگاهش مشخص است ولی سوال من این است که چرا دوستانی که سوال می‌پرسند دغدغه جامعه شناسی را ندارند؟ آیا جامعه شناسی مهم نیست؟ به زعم من هم روانشناسی و هم جامعه شناسی و زیرشاخه‌های فراوانی از آن باید در خلق هر اثر هنری و در پروراندن هر هنرمندی دیده شوند. دیدگاه‌های تعریف هنر و هنرمند در ایران متاسفانه حتی هنوز در نسل جدید هم دیدگاهی سنتی و منسوخ است که در آن هنرمند یک فرد تنها و احتمالا مستعد و نابغه است به دور از تاثیرات فرهنگ و جامعه و در خلوت خودش می‌نشیند و پرنده الهام از ملکوت می‌آید و بردوشش می‌نشیند و این‌گونه است که اثر هنری خلق می‌شود. این تعریف رمانتیک از هنر و هنرمند سالهاست که دیگر اعتباری ندارد:‌ هنرمند همانقدر ساخته و پرداخته جامعه،‌ فرهنگ و تجربیات و نیروهای شکل دهنده بیرونی است که ماحصل بانک درونی استعدادها و ویژگی های فردی. بخصوص در دوران مدرن و بخصوص درباره خلق آثار تجاری و پرفروش، هنرمند فقط یک گروه از عوامل خلاق متعدد یک تیم است که هر یک به اثر چیزی اضافه می‌کنند و اکثرا هم ردپای هنر شخصی و فردی آن‌ها در آن دیده نمی‌شود و بجای آن برند یک استودیو یا سبک یک شرکت تجاری بزرگ دیده می‌شود. در بخش هنرهای تجربی و فردی البته فردیت هنرمند برجسته تر است ‌اما باز هم فقط روانشناسی نیست که در شناخت این فرایندها و سازوکارها شناخت فراهم می‌کند.

چند سال پیش در نشست “نظری بر اقتصاد صنعت انیمیشن در ایران” در صحبتی عنوان کرده بودید : جامعه انیمیشن ما خلاق تر و هنرمندتر شده است، اما به دلیل دولتی بودن انیمیشن در ایران و فرهنگی نبودن مدیران مسئول در این حوزه، ما شاهد حرام شدن بودجه زیادی در انیمیشن هستیم و ماحصل کار به وجود آمدن مجموعه های چند هزار دقیقه‌ای است که حتی قابل پخش هم نیستند.

ابتدا لطفا کمی درباره این شرایط و مشکلات مدیریتی انیمیشن توضیح دهید و بعد بفرمایید با توجه به شرایط موجود، پیشنهاد شما به هنرمندان آینده‌ی این صنعت  برای کمک به بهبود این وضعیت چیست؟

این بحث بسیار مفصل است و ترس من این است که بدون دانستن مقدمات، ‌نتیجه گیری‌های شتاب‌زده گرفته شود. ما در کشورمان از ابتدای تاریخ انیمیشن در دهه سی و چهل، بجز انیمیشن هنری و جشنواره‌ای در فرمت کوتاه،‌ انیمیشن سریالی یا سینمایی و تولید انبوه نداشتیم. تنها پس از انقلاب اسلامی و مشخصا و بخصوص از دهه هفتاد شمسی است که حمایت مالی متمرکز برای تولید انیمیشن سریالی برای پخش تلویزیون و محتوای ایرانی داشته‌ایم. بنابراین باید بخاطر داشته باشیم که ما اگر انیمیشنی داریم که درباره اش دعوا کنیم،‌ اصولا بخاطر همین حمایت بوده است،‌کمااین‌که می‌بینیم کشورهای همسایه ما بدلیل نداشتنش تا همین اواخر انیمیشن قابل ذکری نداشته اند. اما البته که به کار مدیریت این منابع مالی و تجهیزاتی و انسانی برای تولید انیمیشن تلویزیونی یا سینمایی انتقادات بسیار زیادی وارد است که درحقیقت بخش بزرگی از این منابع  مالی و انسانی و هنری را متاسفانه به‌هدر داده است یا نتایج مطلوب تولید نکرده است. این مسئله البته جای بحث و آسیب شناسی بسیار دارد و در این مقال نگنجد.

جشنواره‌ها و مخصوصا جشنواره‌های ملی در اکوسیستم انیمیشن چه جایگاه و نقشی دارند؟

جشنواره‌ها کارکردهای شناخته شده‌ای دارند مانند جمع کردن جامعه هنری یا حرفه ای یک رشته به دور هم برای تعاملات و شبکه کردن،‌ نشان دادن سطح کیفی و کمی فعالیت‌ها و توانمندی‌های آن جامعه هنری و کمک به دیده شدن و جلب توجه مسئولان و کلی کار دیگر. امروزه جشنواره‌ها اینقدر مهم شده‌اند که ما رشته ای به نام «مطالعات جشنواره» هم داریم.