منظور از واژهی دیجیتال در عبارت موسیقی دیجیتال چیست و موسیقی دیجیتال شامل چه موسیقیهایی میشود؟
برای پاسخ به این سوال، من ابتدا شکل سنتی ساخت موسیقی را توضیح خواهم داد و بعد سراغ موسیقی دیجیتال خواهیم رفت. در شکل سنتی تولید یک قطعه موسیقی، ابتدا آهنگساز، قطعه موسیقی را بر اساس یک سری قانونمندیهای خاصی بر روی صفحه کاغذی که به آن پارتیتور میگویند مینویسد و سپس این قطعه بسته به اینکه برای چند ساز نوشته شده باشد توسط نوازندگان سازهای مختلف اجرا میشود. در اجرا به شکل معمول و سنتی، نوازندگان از سازهای آکوستیک استفاده میکنند. در سازهای آکوستیک تولید صدا بر اساس لرزش از طریق منبع صوتی حاصل میشود و چند نوع مختلف دارند. در یک سری از ساز ها که به آن سازهای زهی میگویند، تولید صدا بر اساس ارتعاشات سیم ها صورت می گیرد مانند تار، سهتار، ویولن و ویولن سل. در گونه ای دیگر که به آن سازهای بادی میگویند، تولید صدا بر اساس ارتعاشات هوا صورت میگیرد مثل فلوت یا نی و سازهای دیگری هستند که صدا بر اساس ارتعاش یک سطح که بیشتر پوست یا فلز است ایجاد میشود مثل دف، تنبک یا طبل.
در دهه ۴۰ میلادی اولین ابزار موسیقی الکترونیک به نام نوار صوتی مغناطیسی تولید شد که موسیقی را به نوار صوتی تبدیل میکرد. بعدها با تغییر سرعت و جهت نوار توانستند موسیقی نوار الکترونیکی را توسعه دهند. در دهه ۶۰ میلادی مهمترین عامل تحول این نوع موسیقی با ظهور کامپیوتر به وقوع میپیوندد و از این به بعد با پیشرفت تکنولوژی رفته رفته این صنعت بسیار گستردهتر میشود.
در موسیقی دیجیتال، بخش نوازندگان حذف میشود؛ دیگر ارتعاش منبع صوت نداریم و صدا بر اساس یکسری ابزارهای دیجیتال که مبتنی بر مدارهای الکترونیکی و تکنولوژی هستند ساخته میشود. صداها شبیه سازی می شوند و برای هر ساز و صداهای یک ساز صداهای مشابهی ایجاد میشود. در تولید صدا در سبک الکترونیک از ادوات آکوستیک دیگر به هیچ عنوان استفاده نمیشود. مهمترین تفاوت میان موسیقی دیجیتال و سنتی این است که در موسیقی دیجیتال دیگر خود آهنگساز میتواند همه کارها را انجام دهد و یک قطعه موسیقی را تولید کند. دیگر آهنگسازی به شکل معمول نیست که روی کاغذ نوشته شود و به جای آن به کمک نرم افزارها نت ها پشت سر هم قرار میگیرند، با هم ترکیب می شوند و یک قطعه موسیقی ساخته میشود.
سبک الکترونیک در واقع یک جنبش آوانگارد در موسیقی است. دیگر آهنگساز ها در قید و بند های شناخته شده و ثابتی از نظر سبک و فرم و یا آکوستیک بودن سازها قرار ندارند و مقررات خاصی که قبلاً در موسیقی آکوستیک وجود داشت از بین میرود. در این موسیقی، آزادی عمل بیشتری وجود دارد و شما میتوانید هر نوع صدایی را انتخاب کرده و با ترکیب آنها، یک قطعه موسیقی را ایجاد کنید.
موسیقی چه نقشی در آثار تجسمی متحرک (مانند موشن گرافیکها و انیمیشنها و …) دارد و اهمیت آن در چیست؟
به نظر من فیلم، انیمیشن و موشن گرافیک به تنهایی برای ارائه مفهومی که میخواهند به مخاطب انتقال بدهند کافی نیستند و برای این امر نیاز به ترکیب با هنر دیگری دارند که آن هنر موسیقی است. موسیقی در پیوندی که با تصویر برقرار میکند میتواند خیلی از مفاهیمی که صرفا با تصویر قابل بیان نیستند را بیان کند و به این صورت اثر یک انیمیشن و یا موشن گرافیک را برای مخاطب چند برابر میکند.
همچنین موسیقی عامل پیوستگی کلی در یک فیلم یا انیمیشن است و به کمک آن تداوم و پیوستگی در فیلم به وجود میآید.
موسیقی چه تاثیراتی روی مخاطبان این آثار دارد و هنرمندان باید تا چه اندازه روی این بخش از آثارشان مانور بدهند؟
موسیقی با القا احساسات و ایجاد ارتباط بین اثر و مخاطب، کمک میکند مخاطب مفاهیمی که کارگردان در ذهن دارد و بسیاری از نکات و جزئیاتی که در ذهن کارگردان است و بدون موسیقی قابل القا نیست را متوجه شود.
چرا استفاده از موسیقی سنتی در آثار هنرمندان کمتر دیده میشود و هنرمندان میل زیادی به استفاده از آن ندارند؟
علتهای متفاوتی وجود دارد که در اینجا به چند مورد اشاره میکنم :
اولا همه سازهایی که در موسیقی سنتی استفاده میشود، فاقد تکنولوژی صنعتی هستند و یک نوع طبیعی بودن در آنها وجود دارد که استفاده از صدای این سازها برای همراهی با انیمیشن و آثار تجسمی متحرک را سخت میکند.
دومین علت این است که موسیقی سنتی ما، مقررات، حالت عرفانی، حالت بداهه و از همه این ها گذشته یک قداست خاصی دارد اما موسیقی فیلم یک حالت پنهانی و حمایتی دارد و بر همین اساس، نوازندگان و آهنگسازان، موسیقی سنتی را مناسب برای این کار ها نمیدانند و اعتقاد دارند این کار به قداست خاصی که این موسیقی دارد ضربه میزند.
و در آخر با توجه به اینکه حدود هفتاد هشتاد سال است که این موسیقی شکل آکادمیک به خودش گرفته، هنوز علم آهنگسازی برای این کارها در موسیقی سنتی وجود ندارد و همانطور که عرض کردم اصلا جایگاه این موسیقی چیز دیگری است .
آیا عنصر موسیقی در دیده شدن آثار هنرمندان در جشنوارهها نقش دارد و هنرمندان به این وسیله میتوانند آثارشان را از دیگران متمایز کنند؟
قطعاً بله. موسیقی به عنوان یک عنصر حمایت کننده برای تصویر میتواند یک انیمیشن یا اثر تجسمی متحرک را بسیار بهتر از شکل اولیه خود کند. بر همین اساس است که هنرمندانی که در این عرصه کار میکنند باید در زمینه موسیقی نیز یک اطلاعات پایه و اولیه داشته باشند تا بتوانند در ساخت یک موسیقی به آهنگساز کمک کنند. کارگردانی که از آهنگساز میخواهد برای کارش یک آهنگ را تولید کند که پیوند خوبی با تصویر داشته باشد باید بداند از موسیقی چه ویژگی ها و حس هایی می خواهد. اگر هنرمندان این آگاهی و اطلاعات را در زمینه موسیقی داشته باشند، پیوند خوبی بین موسیقی و تصویر ایجاد میشود و قطعا آثار نیز خیلی بهتر خواهند شد.
پیشنهادات شما برای هنرمندان در استفاده از موسیقی برای آثار تجسمی چیست و اشتباهات پرتکرار آنها را چه میدانید؟
همانطور که در سوال قبل اشاره کردم، هنرمندان باید در زمینه موسیقی اطلاعات اولیه ای شامل سبکهای موسیقی و یا صدای سازها داشته باشند که این در تعامل بین آهنگساز و کارگردان میتواند بسیار کمک کننده باشد و باعث یک خروجی موفق شود.
در مورد اشتباهات نیز، استفاده از موسیقیهای آرشیوی به نظر من اولین اشتباه است. اشتباه دیگر بعضی از کارگردانها این است که به موسیقی صرفا به عنوان پس زمینه نگاه میکنند و موسیقی صرفا حس کلی فیلم یا اثر را ارائه می دهد در صورتی که موسیقی باید جز به جز باشد و درجای لازم از آن استفاده شود. از سکوت باید مثل خود موسیقی استفاده شود. باید به حالت انتزاعی و خاص موسیقی در انیمیشن و تفاوت آن با موسیقی فیلم بیشتر توجه شود و در مجموع موسیقی را یک عنصر اصلی در نظر بگیریم. موسیقی میتواند به اندازه خود تصویر مهم و تاثیرگذار باشد و باید برای آن وقت گذاشته شود.
جشنوارهها برای بهتر شدن سلیقهی موسیقی هنرمندان چه کارکردی میتوانند داشته باشند؟
وجود جشنوارهها میتواند برای ساخته شدن قطعات موسیقی و ایجاد حس رقابت در بین هنرمندان بسیار مثمرثمر باشد.
از آنجایی که ساخت موسیقی دیجیتال سادهتر از آهنگسازی و ساخت قطعه ای با سازهای آکوستیک است، حتی کسانی که اطلاعات اولیه ای از یک نرم افزار داشته باشند میتوانند صدا ها را با یکدیگر ترکیب کرده و یک قطعه موسیقی تولید کنند. این اتفاق باعث شده افراد زیادی به این سمت آمده و دست به تولید قطعات موسیقی بزنند. اینجاست که ضرورت وجود یک ساختار داوری درجشنواره ها که بر اساس آن، آثار داوری شوند مشخص میشود. داوران باید این قطعات را هم مانند قطعات آکوستیک دنبال و تحلیل کنند تا ساختار خوبی در این قطعات به وجود بیاد.